ماشین آدمکشی اوین دوباره قربانی گرفت
علی طاهری

صبح روز یکشنبه ١٩ اردیبهشت برابر با ٩ مه٬ پنج زندانی سیاسی فرازدکمانگر٬ علی حیدریان٬ فرهاد وکیلی٬ شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان در زندان اوین اعدام شدند .

جمهوری جنایتکاران اسلامی برگی دیگر به مثنوی هفتاد من جنایاتش اضافه کرد. جوانانی پر از آرزو را به زیر خاک فرستاد و مادران و عزیزان و بيشمارى مردم در ایران و دنیا را داغدار کرد. ریخته شدن خود فرزادها و علی ها و فرهاد ها و شیرین ها و مهدی ها همه و همه مهندسی خاکریزی است که جانیان اسلامی قرار است در پس آن به حکومت ضد بشری خود ادامه بدهند. اما نفس آزادی را با کشتار آزادیخواهان نمی توان نابود کرد. همانطور که فرزاد در نامه های مکرر خود خطاب به جامعه گفت او آزاد ترین انسان جامعه خودش بود و زندانیان همان آدمکشان اسلامی بودند که در دریایی از کثافت و جنایت غرق می شوند.

ندا در خیابان با گلوله کشته شد. جسد ترانه را سوزاندند . شیرین و فرهاد را هم در اوین به دار آویختند.ای وای از درون آتش می گیرم.

اما جانیان اسلامی کور خوانده اند. جنبش آزادیخواهانه ای که در جامعه از همان روز به سر کار آمدن جمهوری اسلامی در کارخانه ها و دانشگاه ها و خیابان ها از رشت تا آبادان٬ از اصفهان تا سنندج و تبریز شکل گرفته هیچ گاه به حضیض نرفته است. این بار اعدام و کشتار بارومتر ترس و وحشت خود سران کثیف رژیم از خامنه ای و لاریجانی و احمدی نژاد و احمد خاتمی و خیل دیگر جنایتکاران را از خشم آتش انقلابی در جامعه نشان می دهد. کار این رژیم ضد بشری را باید یکسره کرد. نباید اجازه داد جوانان دیگری قربانی این آشویتش های زمانه اوین و کهریزک و قزلحصارها بشوند.

صمیمانه ترین هم دردی هایم را نسبت به خانواده جانباختگان جنایت امروز یکشنبه اوین ابراز می دارم. باید این درد را به خشمی برای نابودی جمهوری اسلامی و برپایی یک دنیای بهتر بدل کرد. این شعر را به بشریت متمدن درد کشیده از این جنایت تقدیم می کنم.

من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چيزی نظير آتش در جانم
پيچيد .

سرتاسر وجود مرا
گويی
چيزی به هم فشرد
تا قطره‌ ای به تفته‌گی خورشيد
جوشيد از دو چشمم .
از تلخی تمامی درياها
در اشک ناتوانی خود ساغری زدم .

یک شنبه 9 می 2010